Saturday, July 20, 2002

عكس روز:





شما در قيافه اين پليس ضد شورش چه مي بينيد؟سنش شايد يه زور 20 ياشد. ‌من ستم كشيدگي و استيصال مي بينم. نمي دانم چرا دلم به حالش مي سوزدونمي خواهم جاي او باشم كه
شايد فكر مي كنم از يك شهر يا ده دوردست به اجبار به سربازي آورده شده و به اجبار بيگاري مي كند و به اجبار برادر خودش را مي زند و چه بسا كه قاتل مي شود. قيافه اش را با سياهپوشي كه دارد در پايين داد مي زند مقايسه كنيد. من درچهره اش هيچ اثري از نفرت نمي بينم..



اينهمه نيرو ولباس شخصي ها را كه داريد(عاليجناب سياه پوش در بالا!) دست از سر اين بيچاره ها برداريد و بگذاريد انسانيتشان را حفظ كنند
نمي دانم چرا ياد بهمن 57 مي افتم و سربازاني كه با نگاهشان از مردم طلب بخشش مي كردند.
عكس ها از اين سايت گرفته شده.





نداي بالاي ديوار از زلزله زدگان عكس گذاشته و نوشته:

با ديدن اين عکس ها ( از طريق وبلاگ گپی با خودم )اين فکر آزارم می ده : کمک ها رو بهشون می رسونن؟
هيچ وقت يادم نمی ره ، اون موقع که زلزلهء رودبار اومد شنديدم مواد غذايی که برای زلزله زده های رودبار فرستاده می شد، تا چند ماه بعد خريد و فروش می شد.
اما بعد يه فکر آزاردهنده تر : اين همه سيلی که اين چند وقت مازندران و گيلان اومد، به خاطر قطع شدن درخت ها بود و تخريب جنگل ها.
البته سريعاً به اشتباه خودم پی می برم و سه بارمعذرت خواهی می کنم و دستم رو گاز می گيرم که يادم بمونه:
آخه آقايون وآقازاده ها چه گناهی کردن که انقد زيادن؟ اگه هر کدوم يه ويلا نداشته باشن شما جواب بد شدن روحيه شونو می دين؟


ندا جون زياد ناراحتشون نكن . چيكار كنن؟برن معلم بشن؟


اين هم از شبح:


● تغاري بشكند ماستي بريزد؛ جهان گردد به كام كاسه ليسان.
تا يك اتفاقي توي اين مملكت ميافتد، فوري كاسه ليسان قطار به قطار راه ميافتند براي چاپيدن، ليسيدن و رو موج حوادث سريدن. حالا باز يك فاجعه انساني كه ناشي از بيكفايتي مدنيها و لجنيها و خندانها و گريانها... حاكم در كشور است اتفاق افتاده اينها كاسهي گداييشان را گرفتهاند و دو روز ديگر كمكهاي جهاني در بازارهاي تاناكورا به فروش ميرود... اين نوانديشان جامعه مدني هم كه پا شدند رفتند عكس ”آقا“ و ”ارباب“ و ”مولاي“ خندان خودشان را وسط ويرانههاي خانههاي مردم پيدا كردند!
آقايان و خانمهاي نوانديش، يك پس لرزهي ديگه بياد ديوار فريب شما هم فروميريزه! حاضرم باهاتون شرط ببندم
!نظر برزخ را هم در همان وبلاگ بخوانيد


زويا
در مورد كارش و خدماتي كه دولت بلژيك به زنان ارائه مي كند توضيحاتي داده. بخوانيد و ببينيد كه عين ايران خودمان است

زويا جان ممنون كه مطالبت را در بلاگ اسپات هم مي گذاري.



٭ زلزله اي با قدرت 6 ريشتر در قزوين و همدان....تلفات از قول مقامات رسمي:‌500 كشته...1600 زخمي

آيا ارزان ترين چيز جان آدميزاد است؟؟؟
************





*********
٭ بله دوستان نامه اي كه در پايين بهش اشاره شده نامه منوچهر محمدي است به اتحاديه اروپا.
**********


Friday, June 21, 2002


٭ خبر:يك امريكايي! با نام مستعار منوچهر كه به جرم شركت در تظاهرات جلوي دانشگاه واشنگتن! همراه با برادرش دستگير شده و سه سال است كه در زندان(اوين واشنگتن) بسر ميبرد براي اتحاديه اروپا نامه اي نوشته كه دراينجا مي توانيد بخوانيد

اين تظاهرات در اعتراض به حمله چماقداران امريكايي!! به كوي دانشگاه واشنگتن! ترتيب داده شده بود!!
**********



٭ كلمات القصار:

دادستان كل كشور در مصاحبه با ايرنا مي گويد: تلازمي ندارد كه ادعاهاي مدعي العموم با نظر عموم منطبق باشد
اولا ورود لغت تلازم را به زبان فارسي تبريك مي گويم.
دوما: من اشتباهي فكر مي كردم مدعي العموم بايد نقش وكيل عمومي راداشته باشد و در شكايت ها طرف جامعه رابگيرد. پيشنهاد مي كنم اين اسم بدردنخور را به مدعي الخصوص تغيير بدهيم .


در همان مصاحبه:دولت امريكا بايد از رئيس جمهورش توضيح بخواهد كه چرا هزينه هاي سنگين نظامي را به ملتش تحميل مي كند
بميرم براي مردم امريكا كه در فقر و گرسنگي و فحشا و اعتياد دست و پا مي زنند. خيابانهايشان پر است از بچه هاي گرسنه آدامس فروش. قتل و جنايت و دزدي بيداد مي كند. همين چند وقت پيش در سانفرانسيسكو دست دو نفر را به جرم دزدي قطع كردند. برويد قصرهايي را كه اين كاردينال ها براي خودشان درست كرده اند ببينيد. يا صفر هاي جلوي حساب بانكي شان را...


در همين راستا پيشنهاد مي شود يك هيئت بفرستيم امريكا كه بهشان ياد بدهد كه چطوري بودجه شان را خرج ملت كنند نه ساختن موشك و خريدن آشغال هاي روسي به ده برابر قيمت و يا .كمك مالي.به غيره و ذالك...
يك بنده خدايي بنشيند جساب كند كه چند درصد بودجه ما صرف هزينه هاي نظامي و كنترل مردم ميشود تا اين امريكايي ها ياد بگيرند.


باز همان جا وي با انتقاد از سخنان رئيس جمهور امريكا كه ايران را محور شرارت خوانده بود افزود اين عنوان با عملكرد آنان تطبيق دارد.جامعه ايراني و رهبران آن چه اذيت و آزاري داشته اند كه با اين مصداق تطبيق داشته باشتد


آقا بخدا ما نبوديم...ما كي آزارمون به كسي رسيده
اينجا كه تو دردسر افتاديم تلازم دارد كه مدعي العموم با عموم يكي شوند. . اول هم جامعه ايراني سپر بلا مي شود و بعد رهبران آن وارد مي شوند.


طبق اظهارات رسمي و غير رسمي حساب اين دو تا سالهاست كه از هم جدا شده. جامعه ايراني فقط دارد چوب كارهاي رهبران عزيز را مي خورد.


بنظر شخص بنده همان تلازم اولي بهتر است.






اينهم از كتابدار:

الان کمي بيش از دو سال از توقيف فله اي مطبوعات ميگذرد و در اين مدت ظاهرا دادگاههاي ما موفق شده اند مطالب مطبوعات را ساماني بدهند!
روزنامه هايي که دوست دارند متفاوت باشند کمتر از صد شماره انتشار را تجربه ميکنند مثل بنيان يا دوران امروز.
البته وضع از زمان هيتلر خيلي بهتر است که عقيده داشت تنها يک روزنامه براي نجات مردم از سردرگمي کافي است اينجا شصت تا روزنامه داريم همه يک شکل


ضمنا كتابدار به نقل از همشهري از طرح ضربتي جمع آوري عروسك هاي باربي نوشته.. ديگر در اين مملكت غم و غصه نداشتيم تنها ناراحتي مان اين عروسك هاي باربي بودند. اگر بنشينيم و اولويت هاي اين دولت فخيمه (يا بقولي شمعداني) را بنويسيم بنظرم رفاه و آسايش مردم در رده آخر قرار دارد. به كسي كه اولين اولويت را حدس بزند يك عروسك سارا (يا دارا) به عنوان جايزه تقديم خواهد شد.


٭ سري به وبلاگ فضول بزنيد كه ديگر به تنگ آمده و به حماقت كساني كه از شكنجه گر به جلاد شكايت مي كنند مي خندد. بعد هم وبلاگ حسن آقا را ببينيد و آن نامه كذايي را كه برايش نوشته اند بخوانيد. مطلب پايين در مورد اين نامه است.

******************
مي توانيد فكر كنيد كه آدم هايي هستند كه اين حكومت را به اين دليل مي خواهند كه ميتوانند يك شبه پولدار شوند يا در ييلاق ها با دختران چهارده ساله بخوابند و افتخار كنند كه هيچ جاي دنيا چنين امكاناتي نيست !!بله در جاهاي ديگر دنيا رابطه جنسي با افراد كمتر ار هجده سال بچه بازي محسوب مي شود وسال ها زندان به دنبال دارد.

براي اين آقايي كه معلوم نيست چكاره است و از كجا مي خورد و تمام كساني كه مثل او فكر مي كنند مي نويسم.

ممكن است كه وجدانت در جيب و زير شكمت خلاصه شده باشد اما فكر نكن از بدبختي هايي كه گريبان مردم را گرفته مصون هستي. اگر به جايي بند هستي بدان كه حتي سعيد امامي اش جان سالم بدر نبرد. اگر از ثروت دو روزه ات به وجد آمده اي و دست و پايت را گم كرده اي بدان كه اين خواجه به كسي وفا ندارد و نوبت تو هم مي رسد. هر چه خود رامصون بداني بالاخره داري در اين آب و خاك زندگي مي كني . هوايي را تنفس مي كني كه به يمن آقايان صد ها برابر حد مرگ سرب و مواد آلوده كننده داردو هر ماه صدها كودك بي گناه را به سرطان خون مبتلا مي كند . آبي را مي خوري كه فاضلاب پادگان لشگرك هر روز با آن قاتي مي شود. در جاده اي رانندگي مي كني كه هر سال جان ده هاهزار نفر را مي گيرد.گوشت و پنيري مي خوري كه معلوم نيست كدام كشور اروپايي از ترس بيماري جنون گاوي به قيمت ارزان صادر كرده و آقايان به هزار برابر به تو مي فروشند. سوار هواپيمايي مي شوي كه شوروي مي خواسته دور بيندازد و ما ازش خريده ايم. سبزي را مي خوري كه تمام فاضلاب تهران را جذب كرده. باران مي آيد و سيل راه مي افتد چون جنگل ها را از بين برده اند. باران نمي آيد آبت قطع مي شود چون سد ها را سال هاست لاروبي نكرده اند.بايد بروي كنار چاه فاضلاب خانه ات چاه بزني. تازه اگر تهران زلزله خيز يك تكان كوچك بخورد همان ييلاق ها در چاه هاي فاضلاب غرق خواهند شد براي اينكه به يمن آقايان در هر كوچه اي ده تا برج درست شده بدون اينكه براي زير بناي شهريش فكري بشود.


فرزندت كه به مدرسه مي رود از حشيش و هروئين و قرص ايي در امان نخواهد بود يا حتي از بچه باز هايي مثل خودت. پولش راهم از جيب تو بر ميدارد. تازه فكر كن كه فرزندت درس خوان بود و زد(با پارتي يا بي پارتي) پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. يك روز كه سر كلاس يا در خوابگاه پيش دوستش نشسته يك عده مي ريزند وبا شعار و صلوات چماق ها را در مي آورند براي اينكه در بلخ يكي گناهي مرتكب شده. از كجا معلوم كه آنكه از طبقه سوم پرت مي شود پايين او نباشد؟ .


يا اگر از همه اينها جان سالم به دربردي آيا مي تواني تضمين كني كه كه به تاوان سياست هاي خارجي دولت و پول هايي كه از كيسه ما به جيب آنها كه نبايد مي ريزد ييلاق هايت از حمله دولت هاي خارجي در امان بماند؟مي داني كه حتي به حمله اتمي تهديد مان مي كنند؟


فكر مي كني اگر سرت را در برف فرو كني و فقط به فكر منافع خودت باشي سالم خواهي ماند؟نه جانم...


هيچ صيادي در جوي حقيري كه به گودالي مي ريزد
مرواريدي صيد نخواهد كرد......


فقط يك انسان مريض مي تواند پيشرفت خودش را در پس رفت جامعه و ديگران ببيند. آن انسان ديگر سوال نمي كند و حق خودش يا ديگران را نمي خواهد چون به اندازه بالادستي هايش خودش را آلوده احساس مي كند وآن وقت است كه منفعل مي شود يا بدتر از آن از هر چه زشتي و بدي است دفاع هم مي كند.



ناگفته نماند كه خيلي ها هم بر خلاف اين آقا فكر مي كنند. زندگي و دين را براي اين نمي خواهندكه برايشان فقر و فحشا به ارمغان بياورد.اين نامه مرا به اين فكر انداخت كه
واقعا ما از زندگي و از دولتمان چه مي خواهيم؟خوابيدن با دختر چهارده ساله برايمان مهم تر است با رفاه جامعه ؟ مي توانيد فكر كنيد اگر به همين ترتيب پيش برويم مثلا ده سال يا بيست سال ديگر جامعه مان چه وضعي خواهد داشت؟با ده بيست سال پيش مقايسه كنيد تا حساب دستتان بيايد. لازم نيست آدم علم غيب داشته باشد تا بفهمد آخر اين راه به كجا ختم مي شود. آين آقا يا خانم نامه نويس دارد ما را به چي تشويق مي كند؟

مگر انتظار آدم ها از زندگي چيست ؟هر انساني مي خواهد كه بتواند كار كند و درآمد كافي براي گذران زندگي داشته باشد. اگر مريض شد بتواند تحت مراقبت قرار بگيرد.مي خواهد خودش و خانواده اش امكان كار و پيشرفت داشته باشند. مي خواهد وقتي بعد از يك روز كار به خانه رسيد دور ازدغدغه و مزاحمت بتواند استراحت كند. مي خواهد ببيند مالياتي كه به دولت مي دهد براي خودش و شهرش و كشورش خرج مي شود. مي خواهد امور شخصي اش به خودش مربوط باشد..


مردم مي خواهند آزاد و راحت باشند. كسي كاري به كارشان نداشته باشد. مي خواهند از تمام امكاناتي كه جوانان كشورهاي ديگر دارند بهره مند باشند. مي خواهند آزادانه به همه دنيا مسافرت كنند. بگردندو ببينند و بشناسند. . تنبل نيستندو حاضرند كار كنند . وقت صرف كنند و بدانند كه تلاششان راه به جايي خواهد برد. مي خواهند با آنها هم مثل آدم رفتا ر بشود. مي خواهند از يك حداقل بهره مند باشند به فكر پيري و باز نشستگي نباشند. از مريضي و دندان درد و بچه دار شدن و ازدواج كردن نترسند ..ميخواهند همه سير باشند كه يك لقمه غذا از گلويشان برود پايين بدون آنكه فكر بچه هايي باشند كه به شيشه چسبيده اند و آب دهانشان را قورت مي دهند.
..
اينها خواب و رويا و غير ممكن نيست.
نگاهي به كشورهاي دمكرات بكنيد و ببينيد مردم چطور زندگي مي كنند.


Friday, June 07, 2002


٭ قبلا نوشته بودم كه محدوديت و ممنوعيت ويزاي امريكا فقط براي مردم عادي است و از ما بهتران را در بر نمي گيرد.شاهد مدعا امروز آمد. جناب كديور در دانشگاه هاروارد حقوق اسلامي تدريس خواهند كرد!!!.

آقاي كديور اينها را اينجا درس مي دادي ما بفهميم اصلا حق و حقوق داريم يا نداريم. حالا هارواردي ها چه به به و چه چهي در مورد حقوق اسلامي خواهند كرد. بدون اينكه بدانند در حقيقت مردم ايران اصلا نمي دانند حقوق با ه است يا ح و عادت كرده اند كه حتي حق انتخاب لباسشان را به دولت واگذار كنند.


چناح بد بد بد در مقابل جناح خوب خوب خوب
***********
نوشته شده در ساعت 7.6.02 توسط gol ku



Wednesday, June 05, 2002


٭ آقاي سحابي گفته اصلا ما اين وحيد صادقي را 6 ماه پيش اخراج كرده بوديم. (هما ن جا مي نويسد :
(آقای صادقی روز چهارم خرداد، اجرای مراسم چهلمين روز درگذشت دکتر يدالله سحابی را در شيراز به عهده داشت.

تفسير با خودتان.
اينجاش جالبتره:

گزارشها به نقل از آقای سحابی گفته اند که او با استناد به اطلاعاتی که استانداری و اداره کل اطلاعات استان فارس به دست داده ، اظهار داشته که به نظر می رسد آقای صادقی فردی ماجراجو بوده و برای شهرت سياسی، رفتن به خارج و کسب پناهندگی سياسی دست به اين اقدام زده است.


اين هم از اطلاعيه شوراي تامين امنيت استان فارس:


بر اساس اين اطلاعيه آقای صادقی به کمک يکی از دوستانش، ربودن خود را طراحی کرده و با استفاده از مواد اسيدی جراحاتی به خود وارد ساخته و خالکوبی های بدنش را برداشته است.


اين آقاي صادقي به قول صمد آقا چقدر صاف و صادقه!
آخه مرد حسابي كي گفت بري ؛ خودربايي ؛ كني خود اسيد ريزي كني؟ پشتتو با چاقو ببري توش باروت بريزي (چه دست دراز ي داري آقاي صادقي)


اين آقاي صادقي هم عالمي است. آقاي عزيز .. در كشوري كه از همه جاش عدالت مي ريزه...همه كارها طبق حساب و كتابه; ......
كي ميا د حرف تو رو باور كنه؟ شده تا حالا در اين مملكت كسي اصلا ربوده بشه كه شما نفر دوم باشين؟‌اصلا اسم شكنجه سال هاست كه از فرهنگ ما برداشته شده. اين
دروغ ها چيه تجويل مردم مي دين؟
بچه هاي ما از ديدن اين عكس ها خيلي ناراحت شدن.برو اينا رو به همون بلاد كفر نشون بده كه مردمش به خشونت عادت دارند.نديدي 8 نفر را يك باره با چرثقيل اعدام مي كنن. چشم در ميارن. دست و پا قطع مي كنن.


آقاي صادقي عزيز
قبل از شما خيلي ها از اين بلاها سر خودشون آوردن . تاره از شما هم با هوش تربودن.دانشجوهايي كه خودشون به خودشون حمله كردن و چشم خودشونو در آوردن. خودشونو از طبقه سوم خوابگاه پرت كردن پايين.حتي از روي شيشه دويدن و به خودشون باتوم زدن.واقعا كه به قول رييس جمهور محبوب چه اراذل و اوباشي بودن...


اگر اسم باطبي خاطرتون باشه ...لابد يادتون مياد كه براي مشهور شدن چه كار ها كه نكرد. اول دوستشو زخمي كرد (يا كشت ؟؟يادم نيست!)‌بعد خونشو ماليد به تي شرت و گرفت بالاي سرش و رفت جلوي دوربين و عكسسش همه جا چاپ شد. اما اين پسر به اين هم كفايت نكرد. خودشو دستگير كرد...شكنجه كرد...سرشو كرد توي چاه توالت و سه روز نرفت حمام....حتي كليه اش و چشمشم از كارانداخت


... . تازه منوچهر محمدي هست با برادرش كه اونم مثل خودشه. دوتايي چند ساله خودشونو زنداني كردن حتي دارن مي ميرن...باز هم از مشهور شدن دست بر نمي دارن


نويسنده ها رو لطفا به ياد بيارين كه در راه ارمنستان ترمز اتوبوس خودشونو بريدن و راننده رو پرت كردن بيرون كه برن تو دره و مشهور بشن اما آخر سر يكي كه جونشو دوست داشت نشست به جاي راننده و نقشه شون بهم ريخت؟
سعيدي سيرحاني..مختاري .. پوينده...فروهر ها.و خيلي هاي ديگه..همه شون خودربايي و خودكشي كردن و به جايي نرسيدن. اونوقت شما با شعبده بازي مي خواين چي رو اثبات كنين؟


ما كه اصلا زنداني سياسي نمي دونيم چيه. مخالف هم نداريم. از لحاط حقوق زن ها بگي در دنيا اوليم. درآمد نفتمون بين همه تقسيم ميشه (حالا به نسبتش كار نداشته باشين) . اول ماه ميارن دم در ميدن.
ازبعد از انقلاب ديگه گوشت يخ زده نمي خوريم چون حرامه و گوشت تازه هم كه ديگه قيمتي نداره. برق وآ بمون مجانيه. دوا و دكتر مجاني. مگه امريكاست كه اول بايد پول بيمارستان رو بديم بعد مريض بستري بشه؟ ..هر كسي براي خودش خونه داره. صبح كه پا مي شيم آب تميز مي خوريم و هواي تميز استنشاق مي كنيم. مدرسه مجانيه. مدرسه هاي پر از كتاب و اسباب بازي و فضاي سبز كه بچه ها اصلا دلشون نمياد بيان خونه. يه قرون هم شهريه نمي ديم.
غذا مفت. بهترين سبزي و ميوه ها و گوشت را مفت مي خريم. علممون چه پيشرفتي كرده. متخصصه كه از امريكا و اروپا التماس مي كنه بياد اينجا .
براي هنرمندان چه امكاناتي داريم. آزادي بيان..آزادي نوشتن....غوغا مي كنه..
هر چي دلمون مي خواد مي پوشيم. شنيدم كه خارج زن ها رو محدود مي كنن. شلاق مي زنن. سنگسار مي كنن.. شنيدم تو خارج فقر و فحشا بي داد مي کنه و مردم از ناچاري کليه شونو مي فروشن. حتي دخترهاشونو صادر مي کنن. چقدر بچه بي سر پناه تو خارج زياده. آدم جگرش کباب مي شه.
چقدر ناامني و دزدي تو خارج زياده. در ماشين يه ثانيه باز باشه رفته. اينجا همه در امن و امانن چون زندگي شون تامينه. کسي لازم نيست براي يه لقمه نون دزدي کنه. رشوه از بين رفته و هر کسي کار خودشو مي کنه..


حالا تو اين محيط ممكنه كه كسي رو بدزدن و شكنجه اش كنن؟ کي باور ميکنه؟‌بچه گول مي زنين؟،‌شما يك نمونه بدين. نه آقاي صادقي عزيز.. ..ديگه خودربايي و خودشكنجه گري شما فاش شده اون هم براي چه مقصد پوچي چون خارج رفتن و مشهور شدن.
!!!



نوشته شده در ساعت 5.6.02 توسط gol ku



Tuesday, June 04, 2002


٭ نوشته سگال را در مورد اعتماد بنفس ملي بخوانيد. .
نوشته شده در ساعت 4.6.02 توسط gol ku

Monday, June 03, 2002


٭ برايم خيلي جالب بود كه اينهمه آدم از باخت عربستان خوشحال شدند. اگر ما نتوانستيم به جام جهاني برسيم لعنت باد بر هر كه به جاي ما رفت. اجالب اينكه اگر عربستان وديگر نماينده هاي آسيا موفقيت كسب كنند روي سهميه بندي هاي چام جهاني بعدي اثر خواهد گذاشت و شانس ايران بيشتر خواهد شد.
..
نوشته شده در ساعت 3.6.02 توسط gol ku


٭ زهره در وبلاگش لينكي داده به يك فيلم سنگسار و نوشته كه از ديدنش منقلب شده است. من كه هنوز جرئت ندارم ببينم. در اخبار هم خواندم كه دو زن به نام هاي .فردوس و سيما در تهران در انتظار اجراي حكم سنگسار بسر مي برند و يك زن ديگر نيز در كرج به سنگسار محكوم شده تازه فقط 22 مورد در دوران خندان ترين قهرمان دنياانجام گرفته كه در سايه اش هر چه قبلا زشت و غير قانوني بود حالا قانوني شده. تا ايراد هم بگيريد حواله مي كنند به آن يكي جناح.
جناح بد بد بد..در مقابل جناح خوب خوب خوب...! .

سنگسار يكي ازوحشيانه ترين مجازات هاست. زجركش كردن يك انسان با سنگ. سنگي كه حتي اندازه اش هم معين شده. نه بايد آنقدر كوچك باشد كه درد نياورد و نه آنقدر بزرگ كه يكباره هلاك كند. حالا هر چه مي خواهيم به گفتگوي تمدن ها و تاريخ پر افتخار بچسبيم.. .

Saturday, June 01, 2002

٭ باكره مطلبي در توضيح مطلب قبليش (در مورد حجاب )‌نوشته كه بنظر من عذر بدتر از گناه است. مطلب مفصلي نوشته بودم كه به لطف بلاگر پاك شد. فعلا به همين بسنده مي كنم.

چه نعمتي از اين بالاتر كه در حالي كه بدبختي مملكت را گرفته كساني فكر اين باشند كه تغيير بايد يك شبه باشد يا ده شبه.
كي گفته زن ها به چنين دايه هاي مهربان تر از مادر آن هم از نوع باكره اي احتياج دارند؟

اقسوس كه اين مزرعه آب گرفته
دهقان مصيبت زده را خواب گرفته
...
نوشته شده در ساعت 1.6.02 توسط gol ku




٭ تابستان رسيد


بلاد کفر





بلاد اسلام





٭ نمي دانم بد است يا خوب كه آدم حرفش را راست و حسيني بزند ..
به هر جهت مي خواهم نوشته ام در مورد مطلب باكره را به همين دليل عوض كنم.
اگر كسي دليل مفصل تر خواست لطفا ايي ميل بزند.

فارسي بلاگينگ 101:
عجول نباشيد
نوشته شده در ساعت 30.5.02 توسط gol ku

٭ اين باكره بقول شبح بعضي وقت ها يك حرف هايي ميزنه كه آدم 4 تا شاخ هم داشته باشه 4 تا ديگه هم در مياره. حالا هم بحثي راه انداخته در مورد حجاب..:

اين هم نظرات شخص بنده:

بنظر من روزي كه حجاب آزاد بشه پنج كيلو از وزن زن ها كم ميشه. كار خانه هاي كره اي كه سالي ميليون ها متر پارچه سياه (‌كه هيچ جاي ديگه دنيا فروش
نميره) به ايران صادر ميكردن ورشكست ميشن
همه جا پر از رنگ ميشه. زن ها مي تونن از هر دو دستشون استفاده كنن. تو گرماي 40 درجه زير مانتو و رو سري و شلوار نمي پزن.به هيكلشون توجه مي كنن چون از تو ي اون استوانه ها در اومدن.اگر گرمشون شد آستين كوتاه مي پوشن. سردشون شد پالتو مي پوشن. همون طوري بيرون ميان كه تو خونه هاشون هستن.
همين افغانستان رو ببينين و اگر عكسي از زن هايي ديديد كه بقول باكره::


يه ميني ژوب تا نصف باسن و يه تيشرت بدون سوتين بره تو خيابون در حاليكه سر سينه هاش زده بيرون؟. .


لطفا براي من هم بفرستين.


اگر كسي به خودش يا خواهر...مادر ...زن و يا دوست دخترش اعتماد نداشته باشد چه حجاب آزاد باشد چه نباشد مشكلش حل نميشه. اين همونيه كه اونايي كه تو سرمون مي زنن مي خوان باشيم. يك عده موجودات ضعيف النفس كه اگر كسي بالاسرمون نباشه كه كنترلمون كنه از بين مي ريم. ما هيچ فرقي با زن ها و مردهاي آزاد دنيا نداريم و اگر موقعيت داشته باشيم مطمئن باشين فكرمون فقط نميره دنبال پايين تنه. ما بلديم فكر كنيم.. درس بخونيم. كار كنيم و به پيشرفت محيطمون كمك كنيم .


اگر حجاب آزاد بشه هنوز كساني به دليل اعتقاداتشون چادر يا روسري سر خواهند كرد. كساني هم شايد لباس باز بپوشند. به عنوان يك انسان به جاي محدود كردن ما ياد ميگيريم كه به اعتقادات اولي احترام بگذاريم و به دليل پوشيدگي مسخره اش نكنيم و بهش امل و عقب مانده نگيم و در مقابل دومي هم چشم هايمان را درويش كنيم و اگر دوست نداريم نگاه نكنيم. يعني باز مسئله بر مي گردد به اينكه خودمان را اصلاح كنيم نه اينكه چون از عهده خودمان بر نمي آييم ديگران را محدود كنيم.


در اين مورد هزار و يكشب و خاموشي دريا هم مطالبي نوشته اند.
نوشته شده در ساعت 29.5.02 توسط gol ku


**********


٭ مطلب هزار ويك شب در مورد روسپي گري را بخوانيد. زويا به اقتضاي شغل مددكاري اش روزانه با خيلي از كساني در ارتباط است كه در موقعيت اجتماعي خوبي نيستند. اين است كه گزارش و قضاوت او واقع بينانه تر است .
نوشته شده در ساعت 28.5.02 توسط gol ku


٭ خورشيد خانم به نقل از نوروز از شكنجه و كشته شدن يك كودك توسط پدرش نوشته :


يکی از هزاران:

آرين گلشنی رو يادتون هست؟ جلال کوچولو رو چی؟ انسيه رو يادتون مياد؟ زهرا رو چی؟ خوب حالا يه فرزاد کوچولو هم بهشون اضافه شده. ايندفعه تو مشهد. يک سال و نيمش بوده. ضربه مغزی، سکته قلبی، چندين جای سوختگی با سيگار و سيم داغ مخصوص کشيدن ترياک. باورتون نمی شه؟ برين اينجا رو بخونين. هيچ می دونين پدرش هيچوقت به خاطر کاری که کرده اعدام نمی شه؟ هيچ می دونين پدری که بچه اش رو بکشه حکم قصاص نداره؟ هيچ می دونين اين فقط يکی از هزارانه؟



بالاي اون مطلب هم خبر كشته شدن يك زن سي ساله بدست برادر 22 ساله اش به دلايل ناموسي را هم بخوانيد(گل كو)
نوشته شده در ساعت 28.5.02 توسط gol ku



٭ بامداد مطلبي دارد با عنوان همشهري پلي بوي مي شود. خيلي جالب توصيف كرده كه وقتي كارو زندگي دولت مي شود دخالت در خصوصي ترين مسائل زندگي مردم... هر كدام از اين قوانين مي شوند يك سلاح خطرناك!!
بزاي همين است كه در ايران اسلامي مهد معنويت 800 هزار نفر زنداني وجود دارند. دو روز يكبار هم اركان نظام يه خطر مي افتد. با هر پس زدن روسري..گرفتن
دست جنس مخالف... پوشيدن جوراب نازك ...آرايش...بلوز آستين كوتاه...خواندن كتاب ؛ارشاد نشده؛ ... رقص...گوش كردن به موزيك...خوردن غذا يا نوشابه ناحلال....و الي آخر. ملاحظه مي فرماييد كه برادران بي جهت حقوق نمي گيرند. مشغله شان زياد است.
حالا فكر كنيد اگر يك دهم اين انرژي و پول صرف سازندگي شده بود هم ما اوضاعمان بهتر بود هم آقايان كمتر خسته مي شدند هم نظاممان هر ثانيه در خطر نمي بود...؛
نوشته شده در ساعت 28.5.02 توسط gol ku


Monday, May 27, 2002


٭ دوستي مي نويسد كه چرا بايد از شنيدن اين مصاحبه ناراحت شد؟‌مگر فحشا در بيشتر كشورهاي دنيا وجود ندارد؟‌آيا اينها از ؛حرص و طمع ؛‌نيست كه به اين راه مي روند؟
.....
تفاوت ديد ما در اين است كه من به اين زن نه بعنوان كسي كه به طمع پول بيشتر فاحشگي را انتخاب كرده بلكه بعنوان مادري نگاه مي كنم كه از ناچاري به اين كار رو آورده. از ما دارد تفاضاي كمك مي كند. چند جاي اين قضيه اشكال دارد. اول اينكه اگر اين مادر مثل خيلي كشورهاي ديگر دنيا از طرف دولت حمايت مي شد و حق و حقوقي داشت شايد تن به اين كار نمي داد. زني كه در 26 سالگي از شوهري معتاد جدا شده و با يك فرزند 5 ساله تنها مانده. يادمان باشد كه الان دانشگاه رفته هايش بيكارند چه برسد به يك زن ديپلمه طلاق گرفته آنهم با بچه و تنها.
اگر كاري داشت و باز به اين كار رو مي آورد مي گفتم از سر طمع است. اما از حرف هايش مي توانيد بفهميد كه از ناچاري است. آن كه از سر طمع فاحشگي را انتخاب كرده از زندگيش راضي است و كمك نمي طلبد.
اين خانم به كنار. دخترهايي را كه در پارك مي خوابند و براي يك لقمه غذا و جاي خواب اين كار را مي كنند چي؟دختراني كه براي شيوخ عرب فرستاده مي شوند چي؟ در ضمن نمي شود گفت چون مشكلي در همه جاي دنيا هست در اينجا بودنش موجه است. نمي شود گفت چون يك سوم بچه هاي افريقايي ايدز دارند پس ما هم داشته باشيم چه عيبي دارد؟
در عربستان سر مي برند پس ما كه از جراثقال آويزان مي كنيم چه اشكالي دارد؟‌در سودان سنگسار مي كنند پس ما هم بكنيم چه اشكالي دارد؟

كشور ما هر سال ميلياردها دلار درآمد نفتي دارد. بايد پرسيد چند درصد اين درآمد كه حق ماست براي ما خرج مي شودو چقدرش به جيبهاي گشاد و بانكهاي خارجي ريخته مي شود؟چقدرش صرف درست كردن زندان و تو سر مردم زدن مي شود؟خيال مي كنيد برادران و خواهراني كه مواظب رنگ جوراب وبلندي و كوتاهي مانتو و آستين و نوع موزيكي كه گوش مي كنيد و طرز دستشويي رفتنتان و...هستند مجاني و در راه خدا كار مي كنند؟ يا آقاياني كه دو روز يكبار با اهالي و عيالان به اينور و آنور دنيا سفر مي كنند با پول خودشان مي روند؟نه خير . پولشان را اتفاقا بنده و جتابعالي و همين خانم و همين معلمان و كارگران و كارمندان داريم پرداخت مي كنيم. ؟
فحشا در هر كشوري نتيجه مشكلات و عدم اداره صحيح آن كشور است و مي بينيد كه هر چه مشكلات اقتصادي كشورها بيشتر است انسان هاي بيشتري مجبور مي شوند از اين راه زندگي كنند.
اشكال كار در اين است كه ماقرار بود اسلاممان را به تمام دنيا صادر كنيم نه دختران كوچك و كليه و مغزهامان را.
نوشته شده در ساعت 27.5.02 توسط gol ku



Sunday, May 26, 2002


٭ نمي دانم مصاحيه اي را كه حسن آقا گذاشته تو وبلاگش گوش كرده ايد يا نه. حتما به عنوان يك انسان ناراحت مي شويد. اين ناراحتي چقدر طول مي كشد؟ آيا اين هم جزو پروسه عادت است؟‌همان كه فضول (23 May )و آشنا چهره غريب (23 May )
ازش حرف مي زنند؟‌اين كه چيزي نيست. ما از اين بدترش را هم ديده ايم و صدايمان در نيامده. قتل هاي زنجيره اي.حمله به دانشگاه و هزاران واقعه ديگر. مگر همين چند وقت پيش دو معلم فقط به دليل شركت در تظاهرات يراي افزايش حقوق كشته نشدند؟ حالا قرار است به اين هم عادت كنيم؟‌كه جوان هايمان يا با فروش كليه زندگي كنند يا با فحشا؟ يك زن كه از شوهرش به دليل اعتياد طلاق گرفته در اين والاترين و مقدس ترين !!!كشور عالم آيا بايد از ناچاري فحشا را انتخاب كند؟ درد ما اين است كه نمي خواهيم فكر كنيم. دوست داريم ما زندگي خودمان را بكنيم و يكي ديگر برايمان تصميم بگيرد. اين است كه هميشه احتياج به بزرگ و سرور و قهرمان داريم. در صورتيكه قهرمان آن نيست كه پول ما را مي چاپد و منت هم سرمان مي گذارد يا آنكه خاك و منافع مارا از كيسه خليفه مي بخشد. قهرمان آن زني است كه بي پناه و سرگردان و از همه جا رانده حتي به قيمت تن فروشي هنوز زنده است. قهرمان آن كارگري است كه بدون حقوق نه ماه كار مي كند. دانشجويي كه كور شده..كليه اش را از دست داده ولي هنوز تقاضاي بخشش نمي كند.خودمان ..همسايه مان و هر كس كه در اين خراب آباد هنوز زنده است يك قهرمان است. با يك حساب دو دو تا چهار تا لطفا بگو ييد در ده سال آينده با اين وضع به كجا خواهيم

٭ وبلاگ معتاد را كه مي خوانم دردش بر بدنم مي نشيند.
بعنوان يك انسان كه مي خواهد اشتباهش را چبران كند چقدر تنها ست. در هر جاي دنيا براي معتادان كلينيك هاي مخصوص براي ترك هست. قرص هاي مخصوص تحت نظر دكتر داده مي شود و خيلي ها به اين وسيله به زندگي عادي برگشته اند. ما فقط درديم. درمان همه چيز مجازات است و مرگ. بالاخره غير از كاندوم صورتي با طعم نعنا
راههاي ديگري هم براي كنترل جمعيت وجود دارد كه مختص ماست . زندان..اعدام...ناپديد گردانيدن... گرسنگي...اعتياد...نااميدي ...خودكشي.......... .

معتاد عزيز. در اين آشفته بازار خودتي و خودت. منتظر كمك كسي نباش. بدان كه تنهايي. اگر امروز عزم كردي بازي را برده اي و گر نه باز درد است و درد و نا اميدي و نا اميدي.. .به جاي اينكه به دام نا اميدي بيفتي هر چه قدرت داري جمع كن. افكار منفي را از ذهنت بران ونيرو و افكارت را بسوي يك هدف مثبت متمركز كن...
.. .


همين دو سه روز پيش راجع به بحث مضرات اجتماعي جدا كردن دختر و پسر در مدارس نوشته بودم
. امروز در اينجا ديگر صفحه2 وبلاگ عمومي نسيت(كاميون لطفا)
مطلبي ديدم كه لينكش را اينجا مي گذارم!

٭ ياشار خان گرامي لطف كرده و بعد از خواندن اين جمله:
همه فكر مي كنند و نظر مي دهند. اما آنهايي موفق مي شوند كه عمل مي كنند

از اين وبلاگ گزارشي به اين مضمون در وبلاگ عمومي نوشته:


گل كو حرف نمي زند . عمل مي كند


اگر شما هم چنينن استنباطي از جمله پايين مي كنيد لطفا اين مطلب را بخوانيد. من هم قول مي دهم ديگر بدون توضيح كلمات قصار ننويسم
چند فكر بكر در ذهنتان مرده است؟‌چند بار برايتان پيش آمده كه از فردا يا يك ساعت ديگر كاري را خواسته ايد انجام بدهيد؟چند بار با حسرت به گذشته نگاه كرده ايد و ايكاش گفته ايد؟ اينها براي من هزاران باز پيش آمده و هنوز عبرت نگرفته ام.


به دور و بر هم كه نگاه كنيد باز اين ؛عمل؛‌است كه انسان ها را در چشمتان متمايز مي كند. نه آنچه كه مي گويند. اگر به حرف كسي گوش مي كنيد به اميد اين است كه از او ؛عمل هم ببينيد و گر نه حرف و گنده گويي را همه بلدند. .
. . .. .مسئوليت انسان ها در برابر حرفشان عمل كردن به آن حرف است. هر چه هم مقامشان بالاتر باشد در مقابل حرفشان مسئوليت بيشتري دارند.


×مردم هم هنرمندان..مسئولان ...روشنفكران و حتي افراد نزديك را با محك عمل مي سنجند نه حرف
×ما هم اگر مي خواهيم به جايي برسيم (در هر بعدي) ‌بايد عمل كنيم نه گنده گويي..
نوشته شده در ساعت 13.5.02 توسط gol ku



Sunday, May 12, 2002


٭ همه فكر مي كنند و نظر مي دهند. اما آنهايي موفق مي شوند كه عمل مي كنند.
نوشته شده در ساعت 12.5.02 توسط gol ku

سايت باكره هم خيلي حالب است. يك مطلب دارد راجع به جدا كردن دختر ها و پسرها در مدارس و اثر آن بر مشكلات جنسي جوانان...عشق هاي زودرس و....

جدا وقني يك دختر و پسر به هم مي رسند نمي دانند چه بايد بكنند. يك بار جوان هفده ساله اي از من پرسيد كه با يك دختر چطور بايد دوست شد. ؟ حد روابط مشخص نيست. از يك طرف مي گويند دست نامحرم را نگيريد. از طرف ديگر صيغه موقت درست مي شود.ابر وباد و مه و خور شيد و فلك در فكر ناموس جوانانند!
اكثر دختر ها و پسرها به همديگر از ديد نيازهاي جنسي شان نگاه مي كنند. و با اين افكار آشفته نمي دانند چه بايد بكنند.
درخيلي جاهاي دنيا كه پسرها و دخترها با هم درس مي خوانند...همكاري مي كنند...در بازيهاي هم شركت مي كنند سوالات كمتري نسبت به جنس مخالف درشان وجود دارد
وقتي به دختر و پسر امكان كشف اين احساسات طبيعي داده مي شود كودك كنترل احساساتش را بدست مي گيرد و بر آنها حاكم مي شود دختر و پسر حتي با هم بعنوان هم اتاقي و هم ‏خانه هم زندگي مي كنند. با هم هم سفر مي شوند. همكار مي شوند و دنيا هم بر سر جايش مي ماند
. . در اينجا با زن به عنوان وسيله از راه بدر بردن مرد رفتار مي شود و بايد مثل يك گناهكار هميشه تحت مراقبت باشد . .


خيلي از اتفاقات ناگوار و دست اندازي هايي كه به دليل اين فرهنگ نادرست در خانواده ها به كودكان (از دختر و پسر) مي شود ناگفته مي ماند و ما تا دو تا خبر مي شنويم كه در فلانجا به كسي تجاوز شده خدا را شكر مي كنيم كه اينجا در امن و امان است. غافل از اينكه اينجا هم هست ولي به هزاران دليل گفته نمي شود و گر نه ما شايد در اين مسابقه هم اول باشيم! .
به بعضي از مثال ها كه در چند وبلاگ از جمله آزاده سپهري..اژدهاي شكلاتي...
آمده توجه كنيد و با يك ضرب و تقسيم ساده ابعادش را در جامعه مجسم كنيد.
نوشته شده در ساعت 18.5.02 توسط gol ku



٭ بامداد نوشته جالبي در مورد مصاحبه نوروز با مسعود كيميايي دارد.در مورد اينكه گوگوش ؛ايشان ؛‌و يا فائقه آتشين خوانده مي شود نه ؛گوگوش؛ و اينكه چطور پولاد كيميايي (لابد پسرش) درس مديا را ول كرده و تا آمده ايران رفته براي خودش زنجير خريده كه برود عزاداري. به قول خود بامداد رياكاري كنيد ولي گند نزنيد.

ديگر نه شنيدن صداي گوگوش آن لطف قديمي را دارد نه نگاه كردن فيلمهاي كيميايي!!



٭ سايت ديدگاه به نقل از تلويزيون پارس گزارشي از آلودگي وخيم آب شرق تهران داده. خواندنش يک بدبختي است نخواندنش يک بدبختي ديگر.

********
٭ اين غربي هاي از خدا بي خبر در يک عمل غير انساني در مغز موش فرستنده گذاشته و از آنها بعنوان انسان ياب استفاده مي کنند. به اين صورت که موش را به زير آوار مي فرستند و از طريق سبيل موش و فرستنده تعبيه شده در مغزش مي توانند محل يک انسان زنده در زير آوار را تعيين کرده و او را نجات بدهند.

چه حالي دارند اين ها. نه؟؟؟ما که قشنگ مي گذاريم جلوي چشممان ۷ تا بچه معصوم جان بدهند ....
نوشته شده در ساعت 5.5.02 توسط gol ku



٭ :اين مطالب در مورد غرق شدن 7 و به گفته اي 13 دختر دانش آموز در پارك شهر تهران در كيهان آمده

سعيده ابهري از نجات يافتگان حادثه پارك شهر كه روي تخت بيمارستان همه چيز را با تعجب نگاه مي كرد ماوقع را اينگونه تعريف كرد: من هم به همراه بچه هاي مدرسه به گردش آمده بودم خواهرم از مربيان اين گروه بود، پس از بازديد از موزه پست، بچه ها گفتند، خسته شديم برويم داخل پارك شهر، خوراكي ها را بخوريم، وقتي به درون پارك رفتيم چشم بچه ها به قايق و درياچه افتاد اصرار كردند كه سوار قايق شوند. مربي ها كه دو خانم بودند مخالفت كردند، اما بچه ها دوست داشتند و سرانجام با قايقران به توافق رسيدند كه از هر نفر 50 تومان بگيرد و ما را سوار قايق كند. دو گروه ده نفري طي دو مرحله سوار شدند. قايقران گفت: بچه ها اين سري آخر است و 15 نفري سوار شديم. من هم همراه بچه ها سوار شدم مربي ها در جمع بچه ها بودند قايق به حركت درآمد، چرخ زد، آب وارد قايق شد و واژگون گشت. من زير آب خود را بالا كشيدم دستم را به نشانه كمك تكان دادم ديگر رمقي نداشتم و مردي مرا از آب نجات داد، فائزه گودرزي يكي ديگر از نجات يافتگان كه روي تخت بيمارستان هنوز از اين حادثه متعجب بود گفت: وقتي قايق بر اثر سنگيني واژگون شد هر يك از بچه ها براي نجات، همديگر را مي گرفتيم، من با شنا خود را به پايه هاي اسكله رساندم. مردي مرا از آب نجات داد و بقيه هم دست و پا مي زدند كه نمي دانم سرنوشت آنها چه شد.
فائزه گودرزي از نجات يافتگان حادثه به خبرنگار ما گفت: از همان ابتدا كه سوار قايق شديم در قايق آب جمع شده بود كفش ها و جوراب هايمان خيس شد. گودرزي كه روي تخت بيمارستان دراز كشيده و ترس از چشمانش نمايان بود افزود: وقتي قايق موتوري به حركت درآمد دانش آموزان هياهو كردند، قايقران مي توانست موتور را خاموش كند اما اين كار را نكرد و الآن اينجا هستيم، فائزه گفت: راستي آقا همشاگردي هاي من همه سالم هستند؟
گفت وگو با يكي از شاهدان
يكي از كمك كنندگان به حادثه ديدگان كه كارمند بانك بود به خبرنگار ما گفت: از پشت پنجره ساختمان باران را تماشا مي كردم چشم من به درياچه و قايق موتوري افتاد. بچه ها سوار شدند قايق به حركت درآمد و يك لحظه همه چيز اتفاق افتاد، خود را به محل حادثه رساندم و با كمك يكي دو نفر ديگر توانستيم چهارنفر از دانش آموزان را نجات دهيم و...
مسئولان و مأموران امداد و نجات و غواصان سازمان آتش نشاني در دقايق اوليه حادثه در محل حاضر شدند، غواصان پس از نجات مصدومان چندين ساعت به جست وجو پرداختند. آب درياچه با چندين موتور تخليه شد. اورژانس و نيروي انتظامي حاضر بود مردم كمك كردند و...
در تازه ترين تماس امروز گزارشگر كيهان با بيات معاون عمليات سازمان آتش نشاني اسامي كشته شدگان زهره رحيمي، زينب كمره اي، نسرين اميني، بهاره رضايي، سعيده دربندي و آرزو جوادي اعلام شد همچنين يك مرد كه هويتش معلوم نبوده و ظاهراً قايقران بوده است. حال مصدومان حادثه به نام هاي فائزه گودرزي، ميناقندچي فاطمه نيك پي و سعيده ابهري كاملاً رضايتبخش اعلام شده است.
كارشناسان آتش نشاني اعلام كردند: نبود جليقه نجات و ناجي و سواركردن بيش از حد متعارف علت اين حادثه تلخ بوده است كه متاسفانه، دراين حادثه از بديهي ترين موارد ايمني نيز استفاده نشده است.گفتني است درياچه طي قراردادي 14 ارديبهشت به يك پيمانكار اجاره داده شده و ديروز نخستين روزكاري درياچه بود كه حادثه آفريد.
¤ شهرداري منطقه 12 با ارسال نمابر صورت قرارداد درياچه تاريخ قرارداد را روز 14/2/81 به مدت سه سال نوشته است يعني تاريخ قرارداد دقيقاً با روز حادثه مطابقت دارد. در ضمن در ماده بيست و سه قرارداد بهره برداري مكلف است از قايق هاي پاروئي شش نفره و پدالي و موتوري با ظرفيت مجاز استفاده نمايد و در ذيل همين ماده در تبصره اي مشخصات قايق ها و اصول ايمني بايستي برابر استاندارد ومقررات جاري فدراسيون قايقراني و اسكي روي آب و سازمان بنادر و كشتي راني باشد. اين در حاليست كه سرنشين قايق جليقه نجات نداشتند و از ناجي خبري نبود.همچنين در اين قرارداد كه با يك جوان 25ساله منعقد شده است امضاء بهره برداري وجود ندارد
آخرين خبر در مورد هويت قايقران
در آخرين تماس گزارشگر كيهان با روابط عمومي شهرداري منطقه 12 هويت قايقران كه از جان باختگان حادثه بود معلوم شد، عفتي مدير روابط عمومي شهرداري منطقه 12 گفت: قايقران به نام اكبر سياه فخرآبادي فرزند ابوالفضل متولد 1355 ساكن اسلام شهر بوده است كه طرف قرارداد شهرداري منطقه مي باشد. عفتي گفت: در تماس صبح امروز با خانواده سياه فخرآبادي متوجه شديم كه او فوت شده است. اين در حاليست كه جنازه قايقران روز گذشته توسط مسئولان ذيربط و حتي عوامل شهرداري منطقه 12 ديده شده ولي هيچكدام هويت او را اعلام نكرده بودند و اين نكته بيانگر آن است كه مسئولان شهرداري حتي فرد طرف قرارداد را نمي شناخته و او را از نزديك نديده اند.
در حاشيه
¤ عكاس كيهان جزو نخستين كساني بود كه در محل حادثه حاضر شد و به ثبت تصويري حادثه غم انگيز درياچه پارك شهر پرداخت.
¤ كيهان تصاويري از لحظه به لحظه حادثه در اختيار دارد كه به دليل جريحه دار نشدن احساسات مردم از چاپ آن ها خودداري كرده است.
¤ نيروي انتظامي، اورژانس با بلندگو اسامي كشته شدگان و مجروحان را اعلام مي كردند.
¤ سر در ورودي اورژانس بيمارستان سينا اسامي مصدومان به چشم مي خورد.


*****************
ملاحظه بفرمائيد که جناب خبرنگار يا عکاس از لحظه به لحظه جريان عکس گرفته اند و کار خطرناک اما بسيار موفقيت آميز نجات دانش آموزان را حواله ديگران کرده اند. (شايد شنا بلد نيستند!) . اما در جايي که آقايي که داشته از پنجره داره تماشا مي کرده آمده و توانسته ۴ نفر را نجات بدهد خونسردي اين آقاي عکاس قابل توجه است!!!


جنابان آتش نشاني وامداد و غيره هم در دقايق اول حادثه آنجا بوده اند فقط متاسفانه موفق به انجام کاري که وظيفه شان بوده نشده اند(عذر بدتر از گناه. !!). خلاصه طبق گزارشات همه به بهترين وجه کارشان را انجام داده اند و همه چيز تقصير خود دانش آموزان بوده که بيخودي در اين امن ترين کشور دنيا هوس قايقراني کرده اند و دوم قايقران طمعکاري که اينها را سوار کرده و همه مسئولين هم که از دنيا رفته اند. درست مثل حادثه سقوط هواپيما در چند ماه پيش.


اما نگران نباشيد. کميسيوني براي ته قيق در مورد اين حادثه تشکيل شده و بزودي شروع به کار خواهد کرد. محل کارش هم احتمالا در همان ساختماني است که کميسيون براي ته قيق در مورد قتل هاي زنجيره اي و کميسيون ته قيق در مورد حادثه سقوط هواپيما...قرار دارند. اگر اين کميسيون ها نبودند ما چه مي کرديم؟؟

نوشته شده در ساعت 5.5.02 توسط gol ku



٭

قدرت زياد مسئوليت زياد را به همراه مي آورد. (عموي مرد عنکبوتي)


آقايان ..خانم ها ي وبلاگستان...لطفا اگر به قدرت رسيديد اول فيلم مرد عنکبوتي را ببينيد.


******
٭ گل کوهي پس از خواندن گزارش کيهان و مطالب راجع به آن برايم اينطور نوشته:
من مطلب شما را به نقل از کيهان خواندم (حادثه غرق شدن دانش آموزان) ولي از منطق شما تعجب مي کنم. حالا چون گزارش از کيهان است و عکاس از کيهان خوب بايد طبق
مد روز هر چي خواستيد بارش کنيد. خوب اولا وقتي کسي ميگه لحظه به لحظه اينو هزار جور ميشه تفسير کرد. يکيش اينه که لحظه به لحظه از وقتي که رسيده و به اندازهي کافي آدم براي نجات توي آب بوده. ثانيا حالا اگه طبق گفته شما ايشان شنا بلد نبود کي را بايد ببينه؟‌ ثالثا اينکه گفته ايد خونسرد...خوب در جنگ هم عکاسان و فيلمبرداران در اوج درگيري کار خودشان را مي کنند و امدادگران هم کار خودشان را... شما فکر مي کنيد در آن منطقه شهر و در آن ساعت چند نفر آدم در آن دور و بر بوده؟ حالا درست اينه که همه با هم بريزند توي درياچه و شلوغش کنند تا اگه اميد هم به نجات کسي هست تو اون شلوغ بازار از دست بره؟
بله .من فکر مي کنم همان حادثه اول درسته .. گناه عکاس اين بوده که خبرنگارکيهان بوده اگه خبرنگار مثلا نوروز بود خيلي هم قهرمان بود براي اينکه تولنسته بر اعصابش مسلط بشه و کاري را که وظيفه اش بوده انجام داده نه شلوغ بازي و کاري را که از دستش برنمي آيد.
خدا همه مان را هدايت کند (اولش خودم را)

اينهم جواب من:


اينطور که گل کوهي نوشته انگار همه آنجا مشغول نجات بوده اند و اين آقاي خبرنگار هم کار خودش را مي کرده. يادآوري کنم که از ۱۴ کودک فقط ۴ نفر نجات پيدا کرده اند. يعني ۱۰ نفر جان خودشان را از دست داده اند.يعني ۱۰ کودک ۱۲ ساله احتياج داشته اند که يکي بپرد توي آب و نجاتشان بدهد. اگر طبق توصيف شما همه توي آب بودند و امدادگران هم کار خودشان را مي کردند ۱۰ تا بچه جلوي چشم آنهمه آدم پر پر نمي شدند. يا کسي آنجا نبوده يا بوده و کاري نکرده.يکي از يکي بدتر.


براي توجيه منطق خودتان مثال جبهه جنگ را زده ايد. آنجا پارک شهر بود نه جبهه جنگ. کسي با کسي نمي جنگيد. ۱۴ تا بچه احتياج به کمک داشتند. خبرنگار کيهان يا دروغ مي گويد و از اول آنجا نبوده يا از آن بدتر بوده و کاري نکرده. شما خودتان عکاس باشيد و کسي در حال غرق شدن باشد نجاتش مي دهيد يا ازش گزارش لحظه به لحظه تهيه مي کنيد؟ ا


منطق نوروز و کيهانتان خيلي ضعيف است . اين يک مسئله انساني است.


اگر احتياج به هدايت خداوند داريد چشمتان را باز کنيد و نگاه کنيد: فقر..فحشا..اعتياد...بيکاري...از بين رفتن منابع طبيعي.. آلودگي آب و هوا...بالا رفتن ميزان خودکشي...قتل هاي زنجيره اي...قتل هاي عنکبوتي (همه رقمش موجود است...)پر كردن زندان ها.... بر باد دادن ثروت مملکت.....رشوه خواري...



ياد شكايت يك وبلاگ نويس محترم افتادم كه نوشته بود چرا اين فيلمسازها همه اش جنوب شهر را نشان مي دهند و بچه هاي فقير را . خارجي ها هم خيال مي كنند ايران همه اش اينطوري است...
بايد گفت كه ...حالا كجايش را ديدي؟؟؟
سوژه زياد است....
نوشته شده در ساعت 28.4.02 توسط gol ku


٭ در خبر ها آمده بود كه پنجشنبه گذشته در تهران 6 نفر در ملا عام در ميدان هاي شهر (از جمله ميدان آزادي!!!) اعدام شده اند. يك زن هم به سنگسار محكوم شده. اگر كسي آدرس اين
جامعه مدني را دارد لطفا ما را بي خبر نگذارد. يك ضرب المثل قديمي هست كه مي گويد :
جامعه مدني خوب است ولي براي همسايه!..

*******
خداييش اگر شما را هم بعد از 19 سال محكوميت پي در پي به خاطر نقض حقوق بشر يك هو امسال محكومتان نمي كردند ذوق زده نمي شديد و 6-7 تايي اعدام نمي كرديد؟؟؟

امروز در سايت لامپ خواندم که امريکا دادن ويزاي دانشجوئي و توريستي به افراد هفت کشور از جمله ايران خودمان را متوقف کرده.
اين يعني که لامپ عزيز و بقيه افراد با هوش و استعدادي که از ايران براي ادامه تحصيل به امريکا رفته اند بايد خودشان را به عنوان آخرين نمونه ها به ثبت برسانند. ضمنا پدر و مادرهاي سالخورده شان هم جزو تهديدات تروريستي حساب مي شوند و حق ديدن فرزندشان را ندارند.

اما.....ببينيم اين حکم شامل دانشجوياني که از طرف (و با هزينه) دولت فخيمه فرستاده مي شوند و جناباني که با همان هزينه براي گفتمان تشريف مي برند مي شود يا نه. در شايعات آمده بود که بعضي نماينده ها با بعضي نماينده هاي ديگر آبگوشت بزباش ميل فرموده اند. ما بالاخره نفهميديم اين رابطه برقرار است يا بي قرار و نفهميديم چرا هميشه قوانين شامل حال (و يا حالگيري)‌مردم عادي مي شود نه از ما بهتران....


٭ سورنا راجع به ..تابو ها... در جامعه ما نوشته. ميگه هر جامعه اي که ..تابوهايش ...بيشتر باشه ميزان ناراحتي هاي رواني اش هم بيشتره...

مثلا تعارف به نظر شما بيماري نيست؟‌ يعني يه چيزي ميگيم که خودمون هم درش مي مونيم. يا مثلا نظر ديگران برامون چرا اينقدر اهميت داره؟‌ آبرو يعني چي؟ ناموس يعني چي؟ زرنگي چيه؟ اين همه خرافات الکي تا بحال برامون چي آورده؟


فکر مي کنم اينها رو ٍE.T آورده بوده که منابع زمين رو غارت کنه. اما يه ...بي ناموسايي ....ازش دزديدن!!! آوردن سر ما پياده کردن.


يادم مياد که يک روانشناس داشت در تلويزيون حرف مي زد و علايم بيماري ها را مي گفت. بعلاوه ريشه اين ناراحتي ها. معمولا هر کسي يکي يا دو تا از اين علايم را داشت. من شايد هر هفت تا را داشتم! (حالا نگين تو کشف کردي که ديوانه اي به ما چه!).
مثلا اينکه با رييستون دعواتون ميشه اما اون لحظه نمي دونين چي بگيد و حرفاشو تحمل ميکنين . بعد تا يک هفته حرف هايي را که مي خواستين بهش بزنين هي تو مغزتون تکرار مي کنين...


دليلش آيا اين نيست که هي ما رو از بزرگتر و بالا سر ترسوندن؟ بزرگتر اشتباه هم بگه نميشه بالاي حرفش حرف زد ....عيبه!!!...بده....!!!. به ريييست حرف بزني احتمالا کارت رو از دست مي دي و ...همش هم تقصير خودته....حتي بعضي ها که زياد حرف مي زنند مي رن يه جا که يکي ديگه ني انداخت.... حالا بيا بيمار نشو....


البته اولين قدم کشف بيماريه. وقتي بدونيم اين ؛تابوها؛ چه پدري از ما در آورده ميتونيم در خودمون به تدريج اونا رو از بين ببريم .


براي اينکه بدونيم اين ؛تابوها؛ چه پدري از ما در آورده مي تونيم يک نگاه بيندازيم ببينيم کشورهايي که اينقدر به ...تا بو...ها و ....خرافات ...اهميت ميدن چه وجوه مشترکي دارن....فقر...بي سوادي .........و ..وابستگي اقتصادي و تکنولوژيکي به کشورهاي ...اخ و بد و بي ناموس!!!!


شيوا نوشته که از سياست بدش مي آيد. من به اين حرف حساسيت دارم! در مملکت ما سياست آدم ها را دنبال ميکند. مثل يک مرض درمان نشده روزي يخه آدم را مي گيرد.
وقتي به زور روسري سر زن ها کردند چون به سياست کار نداشتيم قبول کرديم. جوانان را سلاخي کردند از ترس دم نزديم چون به سياست کار نداشتيم . نويسنده ها سکته و خودکشي شدند!!!!باز ما سياسي نبوديم. دانشجو را از طبقه سوم خوابگاه پرت کردند پايين و تازه بقيه را هم سرشان را کردند توي مستراح . حالا هم که فقر و بدبختي و کثافت مملکت را گرفته چون هنوز دم خانه ما نيامده ما سياسي نيستيم!

ضمنا من موافق نيستم که خانواده مرفه (چه قبل و چه بعد از انقلاب) يعني اصيل!
اصيل يعني کسي که مال مردم خور نيست و براي گذران زندگي کار ميکنه. نه به قول اسدالله ميرزا پلنگ الدوله ها!


تازه جوان بيچاره آدم که نکشته که يکهو موي سرش شد دسته سيفون! خانواده اش هم
شد بي سر و پا و بي اصالت! يعني شما تو عمرتون نه عمدا موتونو از روسري انداختين بيرون نه کيف مدل دار و اسم دار دستتون گرفتين! بابا خانه از پاي بست ويران است!!!





This page is powered by Blogger. Isn't yours?